تنها مسیر



نتیجه تصویری برای استاد پناهیان

  • سه قدم مهم در مبارزه با نفس

    • دشمن دانستن نفس

    • عزم

    • ترک گناه

  • وم شناخت اهواء نفسانی خاص خودمان

  • بدبین بودن به نفس

  • زیادی جرم قائل شدن برای گناه دیگران

  • متهم کردن دیگران به فساد، از روی هوای نفس 

  • بزرگ شمردن گناه دیگران و کوچک شمردن گناه خود

  • وم شناختن نقاط ضعف خودمان

  • زمان‌دار بودن بدی‌های انسان

  • هواهای نفسانی مختلف در سنین مختلف

  • فعال شدن «حبّ مقام» معمولاً در میان‌سالی

  • متفاوت بودن قدرت یا شدّت هوای نفس در آدم‌ها

  • دسته‌بندی مردم در برخورد با نفس:

    • هواپرست

    • اسیر نفس

    • رفیق نفس

    • کسانی که بنای مبارزه دارند   

  • کلید شروع برنامۀ مبارزه با نفس

  • شروع از ترک گناهانی که مبارزه با آنها آسان‌تر است



نتیجه تصویری برای استاد پناهیان

  • جهاد اکبر یعنی مبارزه با هوای نفس طبق برنامۀ الهی

  • دفاع مقدس؛ دوران جهاد اصغر

  • دوران فعلی جامعۀ ما؛ جهاد اکبر

  • کار مجاهدِ جهاد اکبر سخت‌تر و ارزشمندتر  

  • برخی از وجوه تمایز دوران جهاد اکبر و جهاد اصغر

  • ارزش ذکر خدا در میان جمعی از افراد غافل

  • فلسفۀ جهاد اصغر؛ مبارزه با نفس

  • سختی جهاد اصغر و مخالف هوای نفس بودنِ آن

  • امکان بهره‌گیری از وجوه معنویت دوران دفاع مقدس در دوران جهاد اکبر

  • هفت وجه برای معنویت رزمندگان دوران دفاع مقدس:

    • 1-توجه به ملاقات پروردگار

    • 2- توجه به معاد و حسابرسی عالم آخرت

    • 3- توجه به آدم‌ها و عاطفه نسبت به مردم  

    • 4- زهد و ساده‌زیستی و بی‌تعلقی به دنیا

    • 5- علاقه به کسب معرفت و آگاهی از احکام شرعی

    • 6- ولایتمدار شدن و ولی‌شناس شدن 

    • 7- ارادت و محبت به اهل‌بیت(ع) و اباعبدالله الحسین(ع)

  • پیاده‌روی اربعین؛ ادامۀ پیاده‌روی‌های رزمندگان ما در جبهه‌ها


نتیجه تصویری برای استاد پناهیان
 
  • سه قدم مهم در مبارزه با نفس

    • دشمن دانستن نفس

    • عزم

    • ترک گناه

  • وم شناخت اهواء نفسانی خاص خودمان

  • بدبین بودن به نفس

  • زیادی جرم قائل شدن برای گناه دیگران

  • متهم کردن دیگران به فساد، از روی هوای نفس 

  • بزرگ شمردن گناه دیگران و کوچک شمردن گناه خود

  • وم شناختن نقاط ضعف خودمان

  • زمان‌دار بودن بدی‌های انسان

  • هواهای نفسانی مختلف در سنین مختلف

  • فعال شدن «حبّ مقام» معمولاً در میان‌سالی

  • متفاوت بودن قدرت یا شدّت هوای نفس در آدم‌ها

  • دسته‌بندی مردم در برخورد با نفس:

    • هواپرست

    • اسیر نفس

    • رفیق نفس

    • کسانی که بنای مبارزه دارند   

  • کلید شروع برنامۀ مبارزه با نفس

  • شروع از ترک گناهانی که مبارزه با آنها آسان‌تر است

 


نتیجه تصویری برای استاد پناهیان
 
  • جهاد اکبر یعنی مبارزه با هوای نفس طبق برنامۀ الهی

  • دفاع مقدس؛ دوران جهاد اصغر

  • دوران فعلی جامعۀ ما؛ جهاد اکبر

  • کار مجاهدِ جهاد اکبر سخت‌تر و ارزشمندتر  

  • برخی از وجوه تمایز دوران جهاد اکبر و جهاد اصغر

  • ارزش ذکر خدا در میان جمعی از افراد غافل

  • فلسفۀ جهاد اصغر؛ مبارزه با نفس

  • سختی جهاد اصغر و مخالف هوای نفس بودنِ آن

  • امکان بهره‌گیری از وجوه معنویت دوران دفاع مقدس در دوران جهاد اکبر

  • هفت وجه برای معنویت رزمندگان دوران دفاع مقدس:

    • 1-توجه به ملاقات پروردگار

    • 2- توجه به معاد و حسابرسی عالم آخرت

    • 3- توجه به آدم‌ها و عاطفه نسبت به مردم  

    • 4- زهد و ساده‌زیستی و بی‌تعلقی به دنیا

    • 5- علاقه به کسب معرفت و آگاهی از احکام شرعی

    • 6- ولایتمدار شدن و ولی‌شناس شدن 

    • 7- ارادت و محبت به اهل‌بیت(ع) و اباعبدالله الحسین(ع)

  • پیاده‌روی اربعین؛ ادامۀ پیاده‌روی‌های رزمندگان ما در جبهه‌ها


 

صوت

 



غربت مفهوم «جهاد اکبر» در شناخت و معرفی انسان / آگاهی و اختیار انسان بدون «جهاد اکبر» فایده‌ای ندارد

معمولاً در پاسخ به این سؤال که «تفاوت انسان با حیوان چیست؟» به اینکه انسان دارای عقل، آگاهی و اراده و اختیار است، اشاره می‌شود. اما سوال این است که این اراده، اختیار و آگاهی که به عنوان فضیلت و وجه تمایز «انسان» با «حیوان» و «فرشته‌ها» مطرح می‌شود، به چه دردی می‌خورند و چه فایده‌ای دارند؟ ما برای چه دارای آگاهی و اراده و اختیار شده‌ایم؟
آگاهی و اراده، دو مفهوم بسیار مشهور در حیات انسان هستند. ولی در این میان مفهوم دیگری وجود دارد که غریب مانده است و اگر این مفهوم نباشد، آگاهی و اختیار هم فایده نخواهند داشت و آن «جهاد اکبر» است.
جهاد اکبر مفهوم غریبی است که معمولاً در شناخت و معرفی انسان مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. ما آگاهی و اختیار داریم که چه چیزی را انتخاب کنیم؟ آیا نسبت ما با چیزهایی که می‌توانیم انتخاب کنیم، نسبت یکسانی است؟ چرا انتخاب انسان، ارزشمند می‌شود؟ آیا بر اساس شانس است؟

انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آنچه دوست دارد، انتخاب کند و الّا تفاوتی با انتخاب حیوان نخواهد داشت


می‌توان گفت آزادی انتخاب و اختیار انسان، در صورتی که تمایلات انسان مطرح نباشد، مضحک و بی‌معنا است. این تمایلات و گرایش‌های انسان است که نسبت او را با چیزی که می‌خواهد انتخاب کند، تعیین می‌کند. و انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آن چیزی که دوست دارد، انتخاب کرده باشد. و الّا انتخاب او، تفاوتی با حیوانات را رقم نخواهد زد.

انسان موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده/ «مبارزه با دوست‌داشتنی‌ها» مبنای تعریف انسان


انسان، موجودی است که برای مبارزه با امیال خودش آفریده شده است و الّا اختیار، آزادی و آگاهی انسان، بی‌فایده خواهند بود. هویت و ذات و مبنای تعریف انسان این است که با دوست داشتنی‌هایش مبارزه کند.

آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار می‌شود که به هر دو طرفِ یک انتخاب تمایل داشته باشد


اگر انسان به هیچکدام از انتخاب‌های ممکن، تمایل نداشته باشد، اختیار و آزادی او بی‌معنا خواهد بود. اگر انسان به یکی از انتخاب‌های ممکن، علاقه داشته باشد و به طرف مقابل آن اصلاً علاقه نداشته باشد، باز هم اختیار بی‌معنا است. آگاهی و اختیار انسان وقتی معنادار می‌شود که شما به هر دو طرفِ یک انتخاب تمایل داشته باشید، در چنین انتخابی است که شرافت انسانی معنا پیدا می‌کند. در واقع انسان معمولاً از بین چند تمایلِ خودش، یکی را انتخاب می‌کند.
سؤال دیگر این است که این چند تمایل انسان نسبت به یکدیگر چگونه باشند تا اختیار معنی پیدا کند؟ اگر دو یا چند تمایل دارای میل یکسان از طرف ما باشند و کشش یک طرف بیشتر نباشد، باز هم انتخاب معنا نخواهد داشت و انسان حیوان می‌ماند. و اگر میل به یک انتخاب، بیشتر باشد، طبیعی است که همیشه آن را انتخاب می‌کنیم و باز هم اختیار بی‌معنا خواهد بود.

طراحی خدا برای معنادار شدن اختیار انسان: «علایق ارزشمند ولی پنهان» در مقابل «علایق کم‌ارزش ولی آشکار»


 خداوند سیستم جالبی را برای معنادار شدن اختیار و انتخاب انسان طراحی کرده است؛ به این صورت کهخداوند دو نوع علاقه در وجود انسان قرار داده است که یکی؛ سنگین‌تر، ارزشمندتر، عمیق‌تر ولی پنهان‌تر است و علاقۀ دیگر، سطحی‌تر، کم‌ارزش‌تر، سبک‌تر و باشیرینی کمتر، اما آشکارتر است. و اختیار در این جا معنی پیدا می‌کند که شما از تمایل آشکار و سطحی خودت عبور می‌کنی و به تمایل عمیق و ارزشمندتر مراجعه می‌کنی. از اینجا به بعد است که انسان، معنی پیدا می‌کند و هویت انسانی، تجلی پیدا می‌کند و اصلاً فلسفه وجودی انسان، همین است.

انسان باید از تمایلات کمتر ولی ملموس‌تر عبور کند تا به تمایلات عمیق‌تر برسد/تمایلات کمتر و سطحی‌تر را «هوای نفس» می‌نامند


اختیار انسان فقط اینجا معنا پیدا می‌کند که انسان از یک تمایل کمتر ولی تجربه شده، ملموس‌تر و سطحی‌تر عبور کند و به یک علاقۀ عمیق‌تر برسد. این علاقه‌های کمتر و سطحی‌تر را «هوای نفس» می‌نامند.
حضرت امام (ره) در ارتباط با عبور کردن از علائق سطحی به علائق عمیق، می‌فرمایند: «همه چیز از خود ما هست و به ما برمى‏گردد، عکس العمل ماست. باید توجه داشته باشند، همه توجه داشته باشیم به اینکه آفت انسان، هواى نفس انسان است و این در همه هست، سرچشمه مى‏گیرد از آن فطرت توحید. فطرت، فطرتِ توحید است، فطرتِ کمال طلبى است. کمال مطلق را انسان مى‏طلبد، خودش نمى‏فهمد، خیال مى‏کند که مقام مى‏خواهد، لکن وقتى بهش رسید، مى‏بیند این هم نیست. همه عالم را اگر چنانچه جمع کنند و به دست انسان بدهند، قانع نیست. مى‏بینید که قدرتمندهایى که قدرتشان زیاد است، بیشتر دنبال قدرت هستند، بیشتر دنبال توسعه قدرت خودشان هستند. آنها هم اگر فضا را بگیرند و دریا را بگیرند و زمین را بگیرند و آسمان را بگیرند، قانع نیستند. اگر انسان جلوى خودش را نگیرد، این سرکشى‏اى که حدّ و حدود ندارد، انسان را به باد فنا مى‏دهد. باید سرکشى را جلویش را گرفت، و این نَفْس را مهار کرد. . از هواهاى نفسانى که سرچشمه همه فسادها هست، جلو بگیرند.»(صحیفۀ امام/ج19/ص376)

انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود عبور کند


انسان آفریده شده است تا از علایق سطحی خود، رد شود. این علاقه سطحی را باید دور بریزیم. پشت این علایق سطحی، چیز دیگری پنهان شده است که باید آن را پیدا کرد. مثلا خواستۀ سطحی تو، خانه‌دار شدن است ولی خواسته عمیق پشت آن، خداخواهی است. آن علایق پنهان را باید کشف کرد. انسان شدن انسان به مبارزه با همین خواسته‌های سطحی وابسته است، البته این مبارزه باید با یک برنامۀ صحیح انجام شود و اگر کسی برای مبارزه با هوای نفس، به دنبال برنامه باشد آن برنامه را اسلام ارائه کرده است.

اگر از علاقه‌های آشکار به علاقه‌های پنهان عبور کنیم «جهاد اکبر» شکل گرفته است


اختیار وقتی معنی دارد که بین دو چیزی انتخاب کرده‌ای که یکی از آنها ارزشمندتر ولی پنهان‌تر است؛ و دیگری بی‌ارزش‌تر ولی پیداتر و آشکارتر است. اگر از این علاقۀ آشکار به آن علاقه پنهان عبور کنی؛ جهاد اکبر شکل گرفته است و مبارزه با نفس پدید می‌آید که نخ تسبیح فضائل و خوبی‌های انسان است. امیرالمؤمنین علی (ع)  می‌فرماید: «مخالفت با هوای نفس نظام دین را شکل می‌دهد؛ نِظَامُ‏ الدِّینِ‏ مُخَالَفَةُ الْهَوَى»(؛ غررالحکم/حدیث32)‏ و در جای دیگر می‌فرمایند: «رأس دین مخالفت با هوای نفس است؛ رَأْسُ الدِّینِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى‏؛ غررالحکم/حدیث35)
پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: بر یکی از درب‌های دوزخ الهی نوشته شده است: «از هوای نفس پیروی نکن، هوای نفس ایمان را از بین می برد؛ وَ عَلَى الْبَابِ الْخَامِسِ مَکْتُوب: لَا تَتَّبِعِ‏ الْهَوَى‏ فَالْهَوَى‏ مُجَانِبُ الْإِیمَان»(الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)/ص177)

مبارزه با نفس سخت است/مؤمن به خاطر مبارزه با نفس روزی هفتاد بار می‌میرد


البته مبارزه با هوای نفس سخت است. در حدیث قدسی چنین آمده است که: مردم یک‌بار می‌میرند ولی مؤمن به خاطر مبارزه با نفس و مخالفت با هوای نفسش روزی هفتاد بار می‌میرد؛ یَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ یَمُوتُ‏ أَحَدُهُمْ‏ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ مُجَاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَالَفَةِ هَوَاهُم (میزان الحکمه/روایت 2916)‏

 

صوت

 



انسان تنها موجودی است که توان ایجاد ارزش افزوده دارد/ با تولید ارزش افزوده، نوع حیاتمان را در آخرت تعیین می‌کنیم

ما برای این آفریده شده‌ایم که در خودمان تغییر و تفاوت ایجاد کنیم و از آن در جهت تولید ارزش افزوده کمک بگیریم. انسان تنها موجودی است که برای ایجاد ارزش افزوده توانمند شده است. مثلاً در حیات مادی خودش از گیاهان خشک و بلااستفاده، برخی صنایع دستی مانند سبد را درست می‌کند، که نوعی تولید ارزش افزوده است.
اما تولید ارزش افزوده در بررسی هدف نهایی و آخرت انسان، چه جایگاهی دارد؟ ما با خلق ارزش افزوده، نوع حیات خودمان را در آخرت تعیین می‌کنیم. ما در تعیین چگونگی دنیای خود تأثیر زیادی نداریم و بسیاری از امور دنیوی ما از قبل تقدیر شده است، ولی در انتخاب نوع حیات اخروی خود و کیفیت آن، اختیار و آزادی داریم و با تولید ارزش افزوده است که نوع این حیات اخروی را تعیین می‌کنیم.
یکی از دلایل هولناک بودن روز قیامت این است که انسان می‌فهمد چه مقدار در تعیین جزئیات حیات آخرتش نقش مستقیم و مؤثر داشته است. قرار است ما با تولید ارزش افزوده در این دنیا، بر میلیاردها میلیارد سال که انتهایی ندارد و ابدی است، تأثیر مستقیم بگذاریم.

ما بیشتر دنبال حل مشکلات زندگی دنیوی خود هستیم، در حالی که «اختیار» ما برای انتخاب چگونگی حیات آخرتی ماست


خلقت ما در این دنیا برای تولید ارزش افزوده است و این ارزش افزوده، نوع حیات ما را در آخرت تعیین می‌کند. ما به اشتباه مدام دنبال حل مشکلات زندگی دنیوی خود هستیم، در حالی که اختیار ما برای انتخاب چگونگی حیاتمان در آخرت است و بسیاری از مشکلات دنیایی ما اصلاً حل نمی‌شود.
حیات واقعی و اصیل، در آخرت است چرا که حیات در این دنیا همراه با ممات است، نیمی از آن را در خواب می‌گذرانیم، گاهی حال انجام کارها را داریم و گاهی بی‌حوصله‌ایم؛ ولی در حیات اخروی همیشه سرحال هستیم و انرژی داریم. فلسفه حیات و خلقت انسان، تولید ارزش افزوده برای حیات اخروی است و البته پاداش و اجر گرفتن یکی از نتایج این تولید ارزش افزوده است. تولید ارزش افزوده به قدری مهم است که اگر چه ممکن است عده‌ای در این دنیا از آزادی و اختیار خود سوء استفاده کنند و دست به فساد و خرابی بزنند ولی بازهم به احترام آن ارزش افزوده، خلقت انسان این‌طور صورت گرفته است.
اگر معاد و زندگی آخرت را در نظر نداشته باشیم، همه چیز بی‌معنی خواهد بود. معاد، اصل حیات است. لازم است آن‌قدر معاد را مهم بدانیم که گویی آن را دیده‌ایم؛ چنانچه امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه متقین می فرمایند: «آنان با بهشت چنانند که گویى آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویى آن را مشاهده نموده و در آن معذبند؛ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ‏ قَدْ رَآهَا فَهُمْ‏ فِیهَا مُنَعَّمُونَ‏ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»(نهج البلاغه/خطبه193)

چگونه می‌توان ارزش افزوده تولید کرد؟/ افزایش علم و آگاهی، ارزش افزوده تولید نمی‌کند


با توجه به نقش تولید ارزش افزوده در تعیین نوع زندگی اٌخروی ما، این سؤال مطرح می‌شود که چگونه می‌توان ارزش افزوده تولید کرد؟ آیا علم ارزش افزوده تولید می‌کند؟ خیر. اگر کسی بر آگاهی‌های خودش بیافزاید، آیا ارزش افزوده تولید کرده است؟ خیر. افزایش معلومات و آگاهی‌ها، ارزش افزوده تولید نمی‌کند، بلکه علم و آگاهی فقط می‌تواند به خلق ارزش افزوده «کمک» کند.
قرآن در مورد کسانی که علم دارند ولی ارزش افزوده تولید نمی‌کنند، می‌فرماید: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً»(سوره جمعه/آیه5). پس افزایش علم و آگاهی، ارزش افزوده تولید نمی‌کند.

عملِ تنها هم ارزش افزوده ایجاد نمی‌کند


عمل صرف هم ارزش افزوده ایجاد نمی‌کند. مثلاً برخی از موجودات هستند که عمل مداوم دارند و خستگی ناپذیرند مانند مورچه‌ها، و با اینکه سخت‌کوشی آنها بسیار بیشتر از انسان است، اما ارزش افزوده‌ای تولید نمی‌شود. پس اصالتاً ارزش افزوده نه با علم و نه با عمل تولید می‌شود.

ارزش افزوده وقتی تولید می‌شود که انسان بر خلاف میل و دوست‌داشتنی‌هایش عمل کند/ارزش افزوده در مبارزه با نفس ایجاد می‌شود


چیزی که ارزش افزوده تولید می‌کند و علم و عمل را هم به کار می‌گیرد، نوع مواجهه انسان با دوست‌داشتنی‌ها و تغییر در دوست‌داشتنی‌ها است. وقتی ارزش افزوده تولید می‌شود که بر خلاف میل و دوست داشتنی‌ها عمل شده باشد. وقتی با مقاومت در مقابل گرایش‌های سطحی، از آنها عبور می‌کنی و به گرایش‌های اصیل و عمیق توجه ‌می‌کنی، ارزش افزوده تولید می‌شود و این مقاومت در مقابل گرایش‌های سطحی چیزی نیست جز مبارزه با نفس.
اصلاً انسان برای مبارزه با نفس و ایجاد ارزش افزوده و مقاومت و ایستادن در مقابل برخی از تمایلات خود انسان شده است.

«کنار گذاشتن برخی از دوست داشتنی‌ها» موضوع اصلی زندگی است که هر روز و هر لحظه با آن درگیر هستیم/ «نه» گفتن به دوست داشتنی‌ها باعث درک هویت انسانی است


موضوع اصلی زندگی این است که برخی از دوست داشتنی‌هایت را کنار بگذاری. کنار گذاشتن برخی از دوست داشتنی‌ها، یک مسأله نیست که یک‌بار آن را حل کنی و تمام شود؛ بلکه موضوع اصلی زندگی است که هر روز و هر لحظه با آن درگیر هستیم. مبارزه با نفس را باید در جای جای زندگی و لحظه به لحظه آن دید و تشخیص داد. «نه» گفتن به دوست داشتنی‌ها باعث درک هویت انسانی است.
گاهی نه گفتن به نفس اینطور است که چیزی را دوست داری و به تو نمی‌دهند که باید صبر کنی و رضایت داشته باشی. گاهی هم اینطور است که چیزی را دوست داری، آن را به تو داده‌اند ولی نباید به آن دست بزنی که در اینجا باید اطاعت کنی. گاهی «تکلیف» تو به دست نزدن به یک دوست داشتنی تعلق گرفته است که باید اطاعت کنی و گاهی «تقدیر» تو، به نداشتن یک دوست داشتنی تعلق گرفته است که باید رضایت داشته باشی. این اطاعت و رضایت؛ همان مبارزه با نفس را شکل می‌دهد که موضوع اصلی زندگی بشر است.

ما برای یک مبارزۀ دائمی با دوست‌داشتنی‌ها خلق شده‌ایم/این مبارزه نیاز به برنامه‌ای دارد که دین آن را ارائه کرده


ما برای نبردی مداوم با دوست داشتنی‌ها آفریده شده‌ایم و این مبارزه نیاز به برنامه‌ای دارد که دین آن را ارائه کرده است. اهمیت مبارزه با نفس را در برخی روایات به وضوح می‌توان دید؛ حضرت علی علی(ع) فرمودند: «رشد نفس در مخالفت با اوست؛ فِی‏ خِلَافِ‏ النَّفْسِ‏ رُشْدُهَا»(تحف العقول/ص91) و در روایت دیگری می‌فرماید: «رشد انسان در مخالفت با شهوت است؛ الرُّشْدُ فِی‏ خِلَافِ‏ الشَّهْوَة»(تحف العقول /214)
همچنین از امام جواد(ع) نقل شده است که میفرماید: «بنده، هرگز حقیقتِ ایمان را به کمال نمى‌رساند، مگر آنکه دینش را بر هوس خود ترجیح دهد، و هرگز به هلاکت نمى‌افتد، مگر زمانى که هوس خود را بر دینش ترجیح دهد؛ لَن یَسْتَکمِلَ العبدُ حقیقةَ الإیمانِ حتّى یُؤْثِرَ دِینَهُ على شَهْوَتِهِ، و لَن یَهْلِکَ حتّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ على دِینهِ» (کشف الغمه/ج2/ص348).

تنها عاملی که ما را در مبارزه با دوست‌داشتنی‌ها کمک میکند، خوف است


خداوند متعال می‌فرماید: «و اما کسى که از موقعیت پروردگارش ترسیده و از هواى نفس جلوگیرى کرده است، جایگاهش بهشت است؛ وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ * فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَی»(نازعات/40 و41)
متأسفانه خیلیها اهمیت و ضرورت ترس از خدا را نمیدانند و یا از کنار آیات مربوط به ترس از خدا و عذاب جهنم، به راحتی عبور می‌کنند؛ در حالی که موضوع اصلی زندگی ما مخالفت با دوست داشتنی‌ها است و تنها عاملی که ما را در مبارزه با دوست‌داشتنی‌ها کمک میکند، خوف است. ترس از جهنم و ترس از مقام ربوبی بیشترین کمک را برای مبارزه با نفس به انسان می‌رساند. در روایتی امام صادق(ع) میفرمایند: «هیچ چیزی غیر از خوف مؤمن را اصلاح نمی‌کند؛ الْمُؤْمِنُ لَا یُصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْف‏»(کافی/ج2/ص71).


 

صوت

 


 

 بحث رنج یک بحث عالی تربیتی و عرفانی است/ کسب محبت الهی بدون رنج ممکن نیست


در چند جلسه اخیر مطالبی در مورد آثار و برکات توجه به راهبرد رنج و پذیرش رنج‌های تقدیری و تکلیفی بیان شد. یکی از مطالبی که در جلسه قبل مورد اشاره قرار گرفت این مطلب بود که به دست آوردن محبت خداوند متعال، بدون رنج ممکن نیست. کسی که محبت خدا را در دل دارد، دوست دارد برای خدا رنج و سختی زیاد بکشد.  
موضوع رنج بسیار عارفانه‌تر و عمیق‌تر از این است که بگوییم «رنج، ذاتی این دنیا است». رنج، شأن بسیار بالاتر و شریف‌تری دارد و یک بحث عالی تربیتی و عرفانی است.  

رنج بدون برنامه الهی، آثار خوبی بر روح نمی‌گذارد / یکی از سختی‌های رنج، ندانستن علت رنج است


توجه به موضوع رنج و کسب آثار تربیتی آن بدون برنامه ممکن نیست و باید «برنامه رنج» را هم در تکلیف و هم در تقدیر بشناسیم. رنج بدون برنامه، رنج عالی وخوبی نیست و آثار خوبی بر روح نمی‌گذارد. «رنج با برنامه» مربی و مدیری دارد که فوق‌العاده طراح است و این مدیر، پروردگار عالم است.
یکی از سختی‌های رنج این است که علت رنج را نمی‌دانی. وقتی مربی بدن‌سازی یک تیم ورزشی، سختی‌ها و حرکت‌هایی را به اعضاء تیم می‌دهد، به آن‌ها می‌گوید که هدف از این نوع حرکت‌ها و سختی‌ها و تمرین‌ها چیست و این حرکات ورزشی چه اثری روی بدن آن‌ها دارد، ولی خدا اغلب چیزی در مورد فلسفه رنج‌هایی که ارائه می‌کند، نمی‌گوید و تو هم باید به کار او، ایمان داشته باشی.

رابطۀ رنج با چشیدن لذت ایمان چگونه است؟/ کسی که دوست دارد لذت‌های دیگر را بچشد، هیچگاه به لذت ایمان نمی‌رسد


یکی از مسائل مهم در مورد رنج این است که ببینیم رنج با چه چیزهایی مرتبط است. مثلاً رنج با عشق به خدا و صبوری کردن ما مرتبط است. اما یکی از موضوعات مهم، ارتباط رنج با «ایمان» است.
رسول خدا(ص) می‌فرماید: کسی که اکثر همّ او رسیدن به خوشی‌ها و شهوات باشد، از قلبش حلاوت ایمان زدوده می‌شود و ایمان دیگر برای او شیرین نیست؛ مَنْ کَانَ أَکْثَرُ هَمِّهِ نَیْلَ الشَّهَوَاتِ، نَزَعَ‏ مِنْ‏ قَلْبِهِ‏ حَلَاوَةَ الْإِیمَانِ(مجموعه ورام/ج2/ص116). یا امام صادق(ع) می‌فرماید: «چشیدن حلاوت ایمان بر دلهاى شما حرام گشته مگر آنگاه که دلهایتان در دنیا زهد پیشه کنند؛ حرامٌ على قلوبِکُم أنْ تعرِفَ حَلاوةَ الإیمانِ حتّى تَزهَدَ فی الدّنیا»(کافی/2/128) شیرینی ایمان چیست؟ آیا اینکه بچه‌ای مادر داشته باشد، شیرین است؟ آیا اینکه کسی همسر و خانواده داشته باشد شیرین است؟ اگر کسی مریض شود و دوستان او به عیادتش بیایند، شیرین است؟ اگر کسی یک رفیق و دوست بسیار صمیمی داشته باشد، شیرین است؟ اگر کسی مورد تشویق و محبت همه مردم باشد، شیرین است؟ بله، همه این موارد شیرین است ولی ایمان از همه این نوع شیرینی‌ها، شیرین‌تر است و اگر کسی شیرینی ایمان را بچشد، شیرینی همه این‌ها را فراموش می‌کند.

ایمان انسان را از تنهایی در می‌آورد/ در اثر ایمان خدا دور انسان را می‌گیرد و او را احاطه می‌کند


ایمان انسان را از تنهایی در می‌آورد و باعث می‌شود که خدا انیس و مونس انسان شود. ایمان به خدا، انسان را از وحشت در می‌آورد. ایمان به خدا، مهربان‌ترین وجود در عالم را به نزدیکی تو می‌آورد. ایمان به خدایی که رحمان و رحیم است، نتایج عجیبی دارد. دنبال هر چیزی غیر از ایمان بروی، حلاوت ایمان را نچشیده‌ای. حلاوت ایمان، یک شیرینی در کنار سایر حلاوت‌ها نیست. کسی که لذت ایمان و شیرینی آن را می‌چشد، جایی برای شیرینی‌های دیگر نخواهد داشت.
لذا وقتی مردم در حسینیه جماران شعار می‌دادند «روح منی خمینی، بت شکنی خمینی» برای امام(ره) لذتی نداشت. چون امام(ره) از ایمان به خدا لذتی برده بود که این ابراز محبت‌های مردم در مقابل محبت‌های خدا هیچ بود. امام آنقدر ترک شهوات و خوشی‌ها کرده بود که به لذت ایمان رسیده بود. بر اساس فرمایش رسول خدا(ص) کسی که دوست دارد لذت‌های دیگر را بچشد، هیچگاه به لذت ایمان نمی‌رسد؛ چه برسد به کسی که پیگیر و دلبستۀ لذت‌های دیگر است. لذت و شهوت هم، منحصر در شهوات جنسی نیست، بلکه همۀ دل بخواهی‌های وجود انسان را در بر می‌گیرد که گاهی سلبی است(مانند غضب که چیزی را از خودت دفع می‌کنی) و گاهی ایجابی است(که منفعتی را به سمت خودت جلب می‌کنی).
خداوند ایمان را محبوب مؤمنین قرار داده و آن را در قلب آنها زینت داده و زیبا قرار داده است؛ زیبایی و جذابیتی که انسان را مست و محسور می‌کند. خداوند می‌فرماید: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»(حجرات/7)
خداوند در اثر ایمان دور انسان را می‌گیرد تا احساس غریبی نکند. لذا می‌فرماید: «ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم؛ نَحنُ أَقرَبُ الیهِ مِنْ حَبْلِ الوَرید»(ق/16). آیه دیگر می‌گوید: «و هر جا که باشید او با شماست؛ وَ هُوَ مَعَکُمْ أَینَما کُنْتُمْ»(حدید/4) و همچنین می‌فرماید «أَینََما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه»(بقره/115) هیچ انسانی نمی‌تواند دور آدم را بگیرد. فقط خداوند است که می‌تواند دور انسان را بگیرد و او را احاطه کند. آدم نمی‌تواند تنها زندگی کند. و هیچ کس مانند خدا انسان را از تنهایی در نمی‌آورد.

ایمان، تنفر از معصیت پدید می‌آورد


کسی که حلاوت ایمان را می‌چشد و ایمان نزد او محبوب واقع می‌شود، اتفاق دیگری هم برایش می‌افتد و آن این است که از کفر و فسوق و عصیان بدش می‌آید. از ایمان به غیر خدا و عمل زشت بدش خواهد آمد. اگر کسی زشتی گناه را درک کند و از آن تنفر پیدا کند، دستمایۀ خوبی برای مناجات با خدا پیدا کرده است؛ چون می‌فهمد گناه چقدر پلید و زشت است و از ته دل استغفار می‌کند و با خدا مناجات می‌کند.

برای چشیدن شیرینی ایمان، تحمل رنج و مبارزه با نفس ضروری است


برای چشیدن شیرینی ایمان، تحمل رنج و دوری از بدی‌ها به وسیله مبارزه با نفس ضروری است. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: نفس خودتان را در انجام طاعات، وادار به صبر کنید و آن را از پلیدی بدی ها مصون نگه دارید تا شیرینی ایمان را بچشید (صَابِرُوا أَنْفُسَکُمْ عَلَى فِعْلِ الطَّاعَاتِ وَ صُونُوهَا عَنْ دَنَسِ السَّیِّئَاتِ تَجِدُوا حَلَاوَةَ الْإِیمَان؛ غررالحکم/حدیث81).
ایمان و ارتباط با خدا، با زجر و سختی بدست می‌آید نه با کلاس اصول عقاید. البته کلاس اصول عقاید هم خوب است ولی برای پاسخ دادن به دشمن. یعنی اگر دشمن بخواهد عقاید و ایمان تو را از تو بگیرد، کلاس اصول عقاید خوب است ولی به شرط اینکه ایمانی داشته باشی که دشمن بخواهد آن را بگیرد!

چرا گاهی انسان زجر می‌کشد، اما حلاوت ایمان را نمی‌چشد؟


انسان باید خودش را بهتر بشناسد و زجر بی‌فایده نکشد. چون گاهی اسان زجر می‌کشد، اما این زجر او را بالا نمی‌برد و حلاوت ایمان را نمی‌چشد. یکی از علتها این است که هنگام سختی، به دنبال جبران این سختی‌ها بوده است. مانند برخی که به‌ظاهر باتقوا و زاهدی می‌شوند و همه چیز را مراعات می‌کنند تا یک وقتی فرصتی پیدا کنند و همه چیز را جبران کنند. این افراد هرچقدر هم سختی تحمل کنند، حلاوت ایمان را نمی‌چشند چون به دنبال فرصتی برای جبران سختی‌ها بوده‌اند و در واقع این سختی‌ها را برای رسیدن به یک راحتی دنیایی بالاتر تحمل کرده‌اند.
به عنوان مثال کسی که از شهوات چشم‌پوشی می‌کند ولی به دلیل حب مقامی که دارد در فکر رسیدن به مقامات است، شیرینی ایمان را نمی‌چشد. چنین افرادی مصداق عبارت قرآنی «خسر الدنیا و الآخرة» می‌شوند. شهوت مقام، اجازه ورود حلاوت ایمان را به قلب را نمی‌دهد. یکی از دلایل اینکه برخی از لوتی‌مسلک‌ها و قداره‌بندها یک دفعه آدم‌های خوبی می‌شوند به همین دلیل است که از گذشته خود آگاهند و هیچ‌وقت شهوت مقام‌های عرفانی را ندارند.
برای اینکه خدا حلاوت ایمان را به ما بچشاند باید سختی‌ها و رنج‌ها را صادقانه تحمل کنیم؛ نه برای رسیدن به شهوات دیگر.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

یک قلم متن ما خانم هاي شگفت انگيز هستيم بیوشیمی = علم حیات كربلايي ديگر ‌ ‌ گرد و غبار یک ستاره‌ ‌ ‌ گروه تلگرام A Iranian fan.bts and a beautiful life bitmagazine ** قاصدک **